خیال خیس


×صاد.سین بانو و میم.عزیز مبارک باشید 



شروع پاییز می توانست شادمانه باشد بی حزن ِ عمیق مرگ عزیزان، می توانست لذت ِ یک لیوان چای صبح گاهی نسخه ی کلکته باشد که سردردِ شبانه را محو کند. می توانست خلسه ی گپی باشد با او که جانانه است و نیست. می توانست رغبت میلاد صاد.سین بانو باشد و مرد محزونی که می شناسمش به دوستی. حتا می توانست لی ِ لی ِ زردها و نارنجی ها باشد در خیابان ِ بغلی اما نشد... یک مرگ هایی نمی توانند زنده ات نکنند، نمی توانند آشوبت نشوند، نمی توانند رویای هرگزت نباشد.




الهام اسدی
۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۲ صُبحی سلیمی

صاد.سین بانو به فدایت.

 

پاییز میتوانست خیلی خوب باشد. با حضورش. پاییز حتی میتوانست  خوب باشد با حضور مردی هم  که برایت دروغ میبافد. حتی.

اما نمیشود.

نمیشود که نمیشود.

سراسر امروز را با بغضی سپری کردم که هی اجازه اش ندادم بریزد.

میدانی؟

زندگانی، شِکوه هایش بسیار است. ما از او. البته.

 

حضورت اما، گرمی عجیبی دارد در زندگانیم. با تمام غمها.

دوستت میدارم دخترک قصه های عاشقی...

پاسخ:
الهام نوشت: جانانه ی من داشتنت درست به حضور ماه می ماند در مه. برایت بغل بغل دل خوشی می خاهم
ماه ِ تمامی تو در این بی مهری. چقدر پریشان خاطر شدی در این مدت. ما باید نزدیک تر بیاییم.
صبور باش و سخت.
تولد میم . عزیز و صادوسین بانویت مبارک باشد.
راستی آن منطق مرد محزون را از سر بگیر تو که می نویسی شان.
۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۹ هادی مـــ
خجسته باد
جان جانم الهام.
یک اینکه اینجا راحت می شود برایت کانت گذاش
دو اینکه تولد دوستانت مبارک که هر آنکه را که تو دوست می داری من دوست تر می دارمش.
سه اینکه چقدر خوب است تو با مصیبت هاهم بردوامی.
دوستت دارم
انگار در ابتدا سبک و ملایم بود و هرچی به انتها می رفت سنگین تر می شد.
من اگه بودم به جای «یک مرگ هایی نمی توانند» می نوشتم «بعضی مرگ ها» یا «بعضی مرگ ها هستند که»
پاسخ:
الهام نوشت: اینهم خوب است. 
دقتت برقرار 

نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">