نخست آنکه برای من پر اضطراب ترین لحظه بستن چمدان برای یک زمان طولانی است. شکلِ انداختن یک شال روی سر را دارد نه دلت می آید موهایت بریزند بهم و نه می توانی بی آن بزنی بیرون. روزگار بی عشقی و بی مرگی را سر می کنی، آنجا نشسته. جان می کند برای پرشدن در اینجا تا خالی شدن در آنجا.
دیگر آنکه تو نه اینجا و نه هیچ جای دیگر نیستی!