خیال خیس


 

- - می گوید: تو از روز طلب داری که اینگونه بی تاب و قرار ساعتی پیش از برآمدن آفتاب پشت پنجره ، رو به روز می ایستی؟
نمی داند نگران اینم مبادا روز دیر بربیاید، نگرانم اینم مبادا ساعت پنج صبح در حیاطی خلوت صندلی افتاده باشد، نگران اینم مبادا اتوبوس ها خالی به خانه برگردند و کودکان اضطرابشان را برای گم کردن بادبادکی از دست بدهند.
- می گویم: ای سایه سحر خیزان دلواپس خورشیدند.
- - می خندد!

الهام اسدی
ساعت چند بود که دیگر نخابیدیم؟

نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">