خیال خیس


این آفتاب بود که تیغ انداخته بود و ما گرم ِ روز بازگشت بودیم که یادمان آمد  باید پاییز بعدی را کنارهم باشیم. چیزی از ربودگی نگذشته بود که با بی آستینی ات نقش آفتاب را بازی می کردی و من برمی گشتم. برای ما که خاطرات مشترک مان تنها دارایی مان است باید کمی حوصله بخریم. فصل کوچیدن رسیده خبرهای خوب مانده تا تو برگردی. همان بخش که مسرت بخش بود خودش شده است. هیچ چیز نمی تواند برهم زننده ی این خلسه ی خود خاسته ی مان باشد

الهام اسدی
قلم توانایی دارید
پاسخ:
الهام نوشت: ممنون

سَفَرَت به خیر... به اینجا.

سَفَرِمان به خیر.

عزیز جان.

پاسخ:
الهام نوشت: فدای تو دل و جان
کوچ نشین شدی...: )
پاسخ:
الهام نوشت: فعلن اینجا
خوب کاری کردی سر زدی. آدرست رو واسم بذار
1  .  .  .
پاسخ:
الهام نوشت: خوش کاری کردی 
آدرست را بگذار
حرف هایت هر جا بروند دنبالت می آییم
پاسخ:
الهام نوشت:ممنون
چشم , این هم آدرس 
: )
۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۰ علیرضا آقائی
پاییز شد الهام.. پاییـز
احساس خوبی داره
ولی قبلن معمولن کم تر بازی زبانی اغراق شده استفاده می کردی
پاسخ:
الهام نوشت: حق باتوست اما صرفن بازی زبانی نیست. نشانه اند.
مبارک ات باشه وبلاگ
واقعن مصیبتی شده بود قبلی

ارام ارام بوی پاییز تنم را لمس میکند و من میدانم این عمر به همین ارامی خود را به ذهن ما میساید و میگذرد

خوب میدانم که پاییز همان هشداری است که این تن واین روح باید خود را به دست سرمای زمستان بسپارند روزی....اری این وجود یخ میزند بی انکه دستهای نوازشگر معشوق خیالی خود را در دست داشته باشد.

۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۲ علیرضا آقائی
نی شرحه ام بانو
چه خوب است خواندنت کنار خودت.
سلام بر تو که پاییز را مبارک میکنی

نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">