ماه نیمه ی خالی اش را در قاب دیده است که رو به روی خویش، رخ از شهر بر نمی گیرد و طاقت برگشتن ندارد. میانه های راه لب های گزیده اش را بر چشم های الزا فرو می بندد و همان جا در پشت پلک هایش انتظار را پیر می کند و خاب را به خانه بر می گرداند. ماه می داند بهار در راه است و راه یاران رفته روشن می نمایاند و در ازدحام الفبا ب از فا دور است و تو بازخاهی گشت و دوباره خاهی خاند "لیلی / با من بودن خوب است / من می سرایمت"
+دخترک توی عکس ملیحه چگینی است
+لیلی/ نصرت رحمانی