در نبودنت رود هراس مرگش نیست. و درختان را ، آن خشکیده ترین شان را از سایه هاشان باز می توان شناخت! فاجعه گم کردن کلمات بود، در میان راه، آن زمان که زن دمنده بود. فاجعه مردن به وقت گریه کردن بود، در قلب درد آدمی آن زمان که زن خندیدن بود.
در نبودنت رود هراس مرگش نیست. و درختان را ، آن خشکیده ترین شان را از سایه هاشان باز می توان شناخت! فاجعه گم کردن کلمات بود، در میان راه، آن زمان که زن دمنده بود. فاجعه مردن به وقت گریه کردن بود، در قلب درد آدمی آن زمان که زن خندیدن بود.