خیال خیس


"چیزی توی خون َش داشت که زیبایی را نجات می داد."

حرف هایت در خلوت ِ عبوس آن عصر طعنه می زد به دلتنگیِ مخدوش ِ من... بگذار روایت ِ روشنِ آن دیدار را لابلای ِ خودم در هزارتوی ِ چرکین هزار رازَم نگه بدارم و در محاق بوی خوش Leonne بپاشم و تو را همچنان با دست هایت بخاطر بیاورم که بلند بود و سبز.

الهام اسدی
خواندم.
مثل بوی عطر آخرین دیدار .  .  .
پاسخ:
الهام نوشت: مثل آخرین انار دنیا
۳۰ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۳ مهبد یحیائی
"...

ماجراى مرا پایانى نبود

اگر عطر تو از صندلى برنمى ‏خاست

دستم را نمى‏ گرفت و

به خیابانم نمى‏ برد."


شمس لنگرودی


نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">